.....
پنجشنبه من و تو و بابایی با عمه جون رفتیم نمایشگاه کتاب درواقع تنها هدفمون خرید برای شما گل پسر بود... کلی کتاب و cd واست خریدیم؛ امیدوارم به دردت بخورن و بتونی بهترین استفاده رو ازشون ببری... شبش هم رفتیم آبشار تهران و شام رو اونجا خوردیم... حیف که خیلی خسته بودیم و نتونستیم تو رو زیاد بگردونیم؛ من هنوز بابت این مساله عذاب وجدان دارم... روز شنبه(پریروز) برای اولین بار برات نوبت گرفتیم که ببریمت آرایشگاه کودک... قبل از این همیشه خودم موهاتو مرتب میکردم، اما جدیداً خیلی مقاومت میکنی و به هیچ طریقی نتونستم بازم موهاتو مرتب کنم... ساعت 8.5 نوبت داشتیم... آرایشگاه موکا طبقه چهارم مرکز خرید پارسیان بود، ما تقریباً 45...
نویسنده :
مامان و بابا
14:48